دنیای اطلاعات: مغز مردان با مغز زنان، تفاوت ساختاری زیاد ندارند ولی ترشح برخی هورمون ها در مغز باعث میشود هم توانمندی های زنان با مردان متفاوت باشد و هم رفتارهای آنان با مردها فرق کند.
امروز می خواهیم در این باره صحبت کنیم.
آغاز ماجرا و جدا شدن راه مرد و زن
وقتی جنین انسان در شکم مادر شکل می گیرد، مغز جنین دختر و جنین پسر تفاوتی با هم ندارند. اگر جنین پسر باشد در پایان دو ماهگی جنینی، هورمون تستوسترون وارد مغز او میشود و اتفاق مهمی می افتد: تستوسترون، برخی سلول ها را از بین می برد و برخی دیگر را تقویت میکند.
سلول های که از بین می روند، سلول های مربوط به توانمندی های ارتباطی و تکلم هستند (البته خوشبختانه همه شان از بین نمیروند) و سلولهایی که تقویت میشوند، سلولهای مرتبط با خشونت و میل جنسیاند.
این ترشح تستوسترونی در جنین دختر رخ نمیدهد.
دقیقا از همین جا، راه زن و مردها از هم جدا میشود. دختران و زنان که از این هجوم تستوسترونی در امان ماندهاند، در تمام عمرشان از قدرت ارتباطی و تکلمی بیشتری برخوردارند و مردان کم حرفتر از زنان میشوند و قدرت ارتباطی آنان را ندارند. در عوض، قدرت جسمانی آنها و نیز توانایی جنسیشان بیشتر میشود.
با دقت در این موضوع میتوانیم متوجه شویم که اصل در مغز انسان، زنانه بودن آن است که با هجوم تستوسترون ها، مردانه میشود.
با توجه به این موضوع، برخی ویژگیهای مغز زنان و آثار کاربردی آن را مرور میکنیم:
۱ – مراکز ارتباطی و کلامی
مراکز ارتباطی در مغز زنان فعال تر از مردان است. در این مراکز ، زنان ۱۱ درصد بیش از مردان “نورون” دارند. همچنین مراکز کلامی زنان در مغزشان از مراکز کلامی مردان بزرگتر است.
نتیجه این است که:
- دختران زودتر از پسران زبان باز میکنند و دایره لغات شان وسیع تر از پسر بچه هاست.
- تعداد واژه هایی که زنان در روز به کار می برند ۲ الی ۳ برابر تعداد واژگان یک مرد در شرایط مشابه است.
- سرعت حرف زدن زنان از سرعت حرف زدن مردان بیشتر است.
این موضوع نه فقط درباره انسانها که در خصوص حیوانات نیز صادق است. آزمایشی که بر روی میمونها انجام شده نشان میدهد که میمونهای ماده در طول روز، ۱۷ آوا برای ارتباط با دیگران به کار میبرند ولی میمونهای نر، حداکثر ۶ لحن. جالب اینجاست که ممکن است روزهای متمادی بگذرد و میمون نر ، اصلا حرف نزند ولی میمون ماده، حرف میزند.
این که میگویند دختر بچه ها “شیرین سخن” و پسر بچه ها، “شیطون بلا” هستند نیز مربوط به همان ماجرایی است که در دو ماهگی حضورشان در شکم مادر رخ داده است و دخترها را در سخن گفتن و ارتباط گرفتن و پسرها در جنب و جوش و تحرک بدنی کمک کرده است.
جالب اینجاست که برخی روانشناسان ، مانند خانم “لوان بری زندین” ، مؤلف کتاب معروف “مغز زنانه” ، معتقدند که حرف زدن برای دختران و زنان و به ویژه در سنین پایین، صرفاً تلاش برای رساندن یک مفهوم نیست بلکه نوعی “لذت” است که بر اثر ترشح هورمون “دوپامین” به آنها دست میدهد. این هورمون مدارهای پاداش را در مغز بر می انگیزاند و به فرد حال خوشایند میدهد.
همچنین در اواسط چرخه قاعدگی، زنان توانایی و تمایل بیشتری به صمیمیت و گفت و گو دارند.
بنابراین، خانمها و آقایانی که این راز زیست شناسی را میدانند، به یکدیگر ، جملاتی مانند “تو چقدر حرّاف و ورّاجی!” ، “تو با من کم حرف می زنی، دوستم نداری؟!” نمیگویند.
همچنین آقایانی که این را میدانند، سعی میکنند با حرف زدن بیشتر با همسرانشان، حال او را خوش کنند. به همین دلیل است که به مردان توصیه میشود که هر روز ، حداقل نیم ساعت با همسرانشان حرف بزنند. این حرف زدن اگر در حال قدم زدن باشد، آثار بهتری دارد چون ترشح هورمون دوپامین در حال پیاده روی که نوعی ورزش است، بیشتر و بهتر صورت میگیرد و حال زن، بهتر میشود و زندگی زناشویی قوام بیشتری مییابد.
فراموش نکنید رابطه کلامی همان قدر برای زن مهم است که رابطه جنسی برای مرد.
۲ – چهره خوانی و ارتباط چشمی
یکی از ویژگیهای مغز زنان، توانمندی آنها در چهره خوانی است. دختر بچه ها وقتی با پدر و مادرشان حرف می زنند، به چهرههای آنان دقت میکنند و سعی میکنند از صورت هایشان ، معانی مختلفی مانند تأیید یا بی تفاوتی را بخوانند اما پسر بچهها چنین نیستند و کمتر در چهره بزرگ ترها دنبال خوانش معانیاند.
چشم، مهم ترین عضو چهره است که حالات زیادی مانند خشم و امید و ناراحتی و شادی و … را نمایندگی میکند. بنابر این، زنی که مغزش به شدت چهره خوان است، نیازمند تماس چشمی است. اما مردها این گونه نیستند.
بنابراین، این صحنه تعجب برانگیز نیست: زن دارد با شوهرش درباره موضوعی سخن میگوید و مرد در حالی که روزنامه می خواند یا به در و دیوار و وسایل خانه نگاه میکند به او گوش میدهد.
زن ها بدانند که این رفتار مرد، بی اعتنایی یا بی احترامی به او نیست چرا که اساساً مردها در ارتباطات، چندان چهره محور نیستند.
ولی مردها هم این را بدانند که زنان هنگام صحبت کردن، نیازمند تماس چشمی و چهره ای هستند. بنابراین بهتر است موقعی که با همسرشان حرف می زنند ، این نیاز روان شناختی او را تأمین و به او نگاه کنند و با حرکات صورت و پیشانی و سر و چشم، همراهی اش نمایند (اما اگر مردی این کار را نکرد، زن ها دچار سوء تعبیر نشوند).
این اولین گام در یک گفت و گوی موفق بین همسران و اساساً هر مرد و زنی است.
۳ – فرق مهم زنان و مردان در استقلال و حمایت
از آنجا که ارتباط برای زنان بسیار مهم تر از مردان است، زنان تلاش بیشتری برای حفظ ارتباط میکنند، ارتباط برای آنها به معنای برخورداری از حمایت است. در مقابل چون سطح تستوسترون در مردها بالاست و این هورمون، مشوق کم حرفی و انزواست، مردها به استقلال بیشتر میاندیشند. به بیان دیگر ، برای مردان “حفظ استقلال” از دیگران حیاتی است و برای زنان، “حفظ رابطه”.
به همین دلیل است که در شکست های عشقی، زنان بیش از مردان لطمه میخورند.
نکته کاربردی این مفهوم علمی این است که زنان باید برای ارضای حس استقلال مردان شان، به تنهایی آنها احترام بگذارند و نقش نگهبانی که مدام مردش را تعقیب میکند را کنار بگذارند و به آنها اجازه دهند بعضی اوقات تنها باشند.
تنها بودن مرد و مثلاً گاهی اوقات رفتن او به یک اتاق و ساعت ها در آنجا ماندن، الزاماً به معنای بیتفاوتی او به همسرش نیست بلکه او دارد از تنهایی اش لذت میبرد، درست مانند زنی که از حرف زدن لذت می برد.
در مقابل، مردها نیز باید بدانند که تنها گذاشتن بیش از اندازه زن، باعث میشود هورمون های دوپامین (هورمون پاداش و لذت) و اکسی توسین (هورمون وابستگی) در زنان متوقف و به جای آنها هورمون هایی مانند کورتیزول (هورمون استرس) ترشح شوند. قطعاً هیچ مردی دوست ندارد همسری مضطرب و افسرده داشته باشد ولی خیلی ها نمیدانند که خودشان عاملی در افسرده سازی همسرشان هستند.
محدود کردن ارتباطات اجتماعی و خانوادگی زنان نیز آثار مخربی را بر روح و روان آنها میگذارد و بر عکس، گسترش روابط اجتماعی زنان، آنان را شاداب تر و موفق تر میکند (آثار هورمون های لذت، وابستگی و استرس).
Joan silk از دانشمندان دانشگاه UCLA در این باره میگوید که تحقیقاتش بر روی بوزینهها نشان میدهد بوزینههای مادهای که بیشترین ارتباطات اجتماعی را داشتهاند، کمترین نوزادهای مرده را داشتهاند و برعکس.
او در تحقیق دیگری میگوید: مطالعاتی را در رابطه با “بابون” (نوعی میمون دم کوتاه که در آفریقا زندگی میکند) در پارک ملی آمبوسلی کنیا و بوتسوانا انجام دادم. نتایج مطالعات بلند مدت نشان داد بابون های ماده که بیشتر خلق و خوی اجتماعی دارند از قدرت بقای بیشتری برخوردار بوده و به هر میزان که بیشتر دارای این خصوصیات باشند در تعامل با طبیعت و چرخه زندگی موفق تر عمل میکنند.
آنچه گفتیم، تنها ویژگیهای مغز زنانه و تفاوت های مغزی زنان و مردان نیستند بلکه مهم ترین و زیرساختی ترین تفاوت ها به شمار می روند. در قسمت های بعدی؛ به مقتضای بحث در این باره بیشتر یاد خواهیم گرفت. با “سواد زندگی” همراه باشید.
تمرین
۱- احتمالاً بسیار شنیده اید که فردی بعد از حرف زدن و درد دل کردن با یک به اصطلاح “سنگ صبور” میگوید: سبک شدم، حالم خوب شد. یا خیلی ها (به ویژه خانم ها) بعد از رفتن به نزد یک مشاور و حتی قبل از عمل کردن به توصیه های او ، حال شان بهبود نسبی می یابد.
فکر میکنید چرا این گونه است و چه تغییرات هورمونی در این ماجرا اتفاق می افتد؟
۲- به نظر شما چگونه می توان بین مردی که به مقتضای طبیعتش کم سخن میگوید و به تنهایی علاقه مند است و زنی که همسر او شده و مقتضای مغزی اش، ارتباطات کلامی و همراهی بیشتر است ، در یک زندگی مشترک ایجاد جمع کرد؟ آیا خود شما تجربه ای (مثبت یا منفی) در این خصوص دارید یا در اطرافیان خود؟
۳- دانستن آموزه های این درس چه کمکی به شما در ارتباط با همکاران، رئیس یا کارمندان تان در محل کار میکند؟
* لطفا جواب ها را به اشتراک بگذارید.
منبع: کتاب مغز زنانه – نویسنده: لوآن بریزندین – ترجمه: محسن دهقانی و سهیلا پیمانی – انتشارات: رشد