دنیای اطلاعات: مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛آرایشگر گفت: “من باور نمیکنم خدا وجود داشته باشد.”مشتری پرسید: “چرا؟” آرایشگر گفت: “کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا …
ادامه مطلب »مطالب مربوط به: داستان مذهبی
داستان تکان دهنده امام زمان و عروسی
دنیای اطلاعات: یک هفته بود کارتهای عروسی روی میز بودند. هنوز تصمیم نگرفته بود چه کسانی را دعوت کند. لیست مهمانها و کارهای عروسی ذهنش را پر کرده بود…
ادامه مطلب »